- کوه پیکر
- درشت اندام، قوی هیکل
معنی کوه پیکر - جستجوی لغت در جدول جو
- کوه پیکر
- هز چیز کلان و درشت مانند کوه (اعم از انسان یا حیوان مانند: اسب فیل) : بر سمند کوه پیکر تند خویان گرم جنگ همچو آتش گشته پنهان در لباس آهنین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر چیز کلان و درشت اعم از انسان و حیوان
آنکه راست و درست و بی غل و غش باشد
آنکه پیکری زیبا مانند ماه دارد
ماه پیکر درفش: درفش و بیرقی که بر آن نقش ماه باشد،برای مثال یکی ماه پیکردرفش از برش / به ابر اندرآورده تابان سرش (فردوسی - ۳/۲۰)
ماه پیکر درفش: درفش و بیرقی که بر آن نقش ماه باشد،
غول آسا، بزرگ و مهیب، کسی یا چیزی که جثۀ بزرگ مانند غول دارد
یغامانه یغام آسا مانند غول بسیار بزرگ و مهیب غول پیکر: کارخانه غول آسای ذوب آهن
کسی که پیکرش مانند ماه زیبا باشد معشوق زیبا
پنداری سمرادی دارای پیکری شبیه به وهم و شبح مانند: (برآورد ازان وهم پیکر میان یکی زرد گویای نا جانور) (برگزیده شعرفارسی. معین)
Humongous
gigantesco
огромный
riesig
ogromny
величезний
gigantesco
énorme
gigantisch
sangat besar
ضخمٌ جدًّا
بہت بڑا
نام برج سوم از دوازده برج فلکی که آنرا خانه عطارد هم گفته اند
کسی که پیکرش مانند ماه زیبا باشد معشوق زیبا